خواب


+خدا «امید» و «خواب» را برای جبران غم های زندگی به ما ارزانی داشته.       «ولتر»



+ امروز تعطیل


+ کل ما ارید الان النوم ثم النوم




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردین ۹۴ ، ۰۸:۰۶
راحل ...


*     *     *

و رحلت عنک بلا وداع

کم کنت أحلم یا رفیقی بالمساء

کم کنت أنسج قصة العشاق ترنو للقاء..

أو همسة تنساب فی الأعماق تسری کالضیاء..

أو رعشة الأیدی تعانقها الحنایا.. فی السماء

أو موعدا أنسى به أحزانی..

أو بسمة تهتز فی وجدانی

أو دمعة عند الوداع ألومها

فغدا یکون لنا اللقاء الثانی..

*     *     *





دائماً   ما   یکون   للرحیل   أثر

سواء  کان  فی  القلب  أو  فی  الجسد

سواء  کان  فی  الروح  أو  فی  الأماکن

لابد  أن  یکون  هناک  أثر  للرحیل

لم  یتبقى  لی  منهم  سوى  ذکریات  ارتسم

بها  بسمه  على  شفتی  بین  الحین  والآخر




  +نمیدونم چرا انقدر علقه دارم به الفاظی مثل مسافر،راحل،رحیل....


+گاهی ادم فقط فکر میکنه که خیلی چیزا یادش رفته


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردین ۹۴ ، ۲۳:۳۷
راحل ...





+وااااای یعنی من واقعا این دیوی رو دوست دارم :-) 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردین ۹۴ ، ۰۱:۰۶
راحل ...

مادمت تشاهد بسمه امک 

فالحیاه لا تزال جمیله !!




همیشه دوست دارم ،مادری بشم مثل مادر خودم


هیچ رفتاری رو از مادرم ندیدم که بگم اگه من مادر بشم ،این رفتار رو با بچم نمیکنم



فقط یه چیز: این که مدامن اصرار بر خورد و خوراک من داره :-)



دنیا رو بدون وجود پدر ومادرم نمیتونم تصور کنم




خدایا شکرت بابت همه ی مهربونی هات ،بابت اینکه فرشته هایی رو مامور نگهداریم کردی که مهرشون از جنس مهر خودته




+یه حدیث ویه ایه امروز سخت نگرانم کرد

سنت استدراج!!!!

اینکه اگه معصیت کردید و بعدش دچار بلا نشدید بترسید از اینکه خداوند شما رو به حال خودتون رها کرده تا استغفار نکنید!!!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردین ۹۴ ، ۱۴:۱۳
راحل ...
وقتی به شلمچه رسیدیم 
ارزوم این بود که یه تیکه زمین خشک ،دور از همه پیدا کنم و بشینم و سرم رو رو زانوم بزارم و بغض یک سالم رو خالی کنم
هرچی بیشتر نگاه کردم ،کمتر پیدا کردم
بارون زده بود وهمه جا گل بود
ایستادم رو به خاک ها
فقط نگاه کردم
بدون اختیار اشکم سرازیر شد
بعد که یکم بهتم ریخت
شروع کردم
گله کردم
از خودم ،از نفسم ،از گناهام
با شهدا حرف زدم و گریه کردم
از عرفه ها،شب قدر ها،محرم ها،رمضان ها،نیمه شعبان ها و.....روزها و شب هایی گفتم که هر بار عهد کرده بودم خوب باشم
از عهد شکنی هام گفتم
گفتم وگفتم و..
تا جایی که از دست خودم عصبانی شدم
گفتم میدونم من اصلا خوب شدنی نیستم
سریع یکی تو گوشم گفت :نا امیدی از شیطونه
بلندتر بهش جواب دادم :اره میدونم ولی اینبارو شیطون راست میگه
ببین نشدم ،ببین چقدر خواستم و خوب نشدم
و ادامه دادم....
تا این که یه لحظه حواسم رفت به اشکام
که حالا خشک شده بود
من نخواستم گریه کنم
ناخوداگاه میومدن
ولی بعد اون حرفم دیگه اشکم نیومد
همین باعث شد بیشتر فکر کنم
احساس کردم قطع اشکم معنای قطع شدن صحبتم با شهدا رو میده
همون موقع واقعا ایمان اوردم که اون نا امیدی از خوب شدن رو شیطان القا کرده بهم
بقیه ی وقت رو فقط استغفار کردم
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردین ۹۴ ، ۱۴:۰۸
راحل ...
خدایا شکرت
که هرچه از جانب تو بوده ،خوب بوده
این مدت خیلی اتفاق ها افتاده
خیلی چیزها خیلی خوب شده
ارامش برگشته
خیلی از مشکلات حل شده
و همه رو از جانب تو میدونم
خدای خوبی ها
فقط این وسط 
یه چیزه که روز به روز بدتر شده
اونم منم...
کم کم دارم نزدیک میشم
به یه حس زیبا....
وقتی بهش فکر میکنم فقط لبخند میزنم
وقتی تصورش میکنم ،سرشار از نشاط میشم
خدایا شکرت
همه چیز میگذره 
واقعا میگذره
چه روزهای سخت و اسونی که گذشت
و فقط 
گذشت و گذشت وگذشت....
هیچ چیزی نمیمونه
پس هیچ چیزی ارزش غصه خوردن نداره
فقط ما هستیم که میمونیم و خوب و بد اعمالمون
خدایا کمکم کن که تنها دغدغم حال دلم باشه
اعمالم باشه
اهدافم باشه

فی الحال که خیلی دور افتادم از مسیر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردین ۹۴ ، ۱۲:۵۵
راحل ...

هکذا شاء  لنا القدر.......

لا اراک الا فی احلامی ....

  وطولت عنی حتى فی منامی...

عجیبه هذه القصة.....

انت بعید  وانا قربک....

لا  نستطیع ان نلتقی... کما اتمنى....

اعلم ان النهایة هی الفراق..

اتمنى یوما ما اغمض عینی وافتحها وارى ابتسامتک الجمیله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردین ۹۴ ، ۰۰:۲۴
راحل ...

لا تنظُر إلى ما فی أیدِی اﻟنّاس ,, 

فاﻟنّاس وما فی أیدِیهم ,, 

فی یدِ الله ,, 





توی دو ساعت خوابم مدام تحت تعقیب ساواک بودم!!!!

واقعا ترسیده بودم

دائما دنبال مخفیگاه میگشتم 

نمیشه گفت تو خواب از کاری که کرده بودم پشیمون بودم ،ولی اون شجاعت لازم رو هم نداشتم

خلاصه....

حالا که بیدار شدم با خودم فکر میکنم واقعا اگه من بودم اون زمان،میرفتم تو خط مبارزه یا نه؟؟؟

واقعا خیلی شجاعت میخواد 

تمام کتاب هایی که در مورد مبارزات قبل انقلاب خونده بودم شاید به اندازه ی این یک ساعت خواب وحشت از ساواک رو بهم منتقل نکرده بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۰۸
راحل ...

ارام ارام نزدیک میشوم

سرم پایین

دستانم را گره میزنم به ضریح 

و به سرعت گره را باز میکنم و چند قدمی عقب میروم

در دل میگویم اتیتک زائرا ،...عارفا را که میخواهم بگویم 

ان شاءلله را اولش میگذارم

و نزدیک ترین مکان ممکن ،که سر راه زائران هم نباشم می ایستم

به ضریح خیره میشوم

نمیدانم از کجا شروع کنم و چه بگویم

فقط نگاه میکنم

در همان حال صدای خادمه ی حرم توجهم را جلب میکند

که پسرکی را صدا میزند

اهااااای اقا اینجا چه میکنی؟

و دستانش را گره میزند به پارچه ی بزرگ پشمینی که  پسرک خود را با ان پوشانده 

پسرک برمیگردد

صورت سبزه ای دارد وقدی بلند

چشمانش دلم را میلرزاند

عجیب دلم را می لرزاند

هیچ نمیگوید فقط معصومانه نگاه میکند

وبا تکان محکم خادمه به راه میوفتد

نمیفهمم چرا امده بود بین زن ها

نمیخواهم بشنوم پچ پچ هایی را که در موردش حرف ها میزنند

فقط چشمان خجلش در خاطرم میماند

و دلم که سوخته است

به خودم می ایم

تلنگری میزنم دلم را

تو که از کریمه ی اهل بیت رئوف تر نیستی

دیدی نگاه معصومانه وخجالت زده وپشیمانش بی هیچ کلام چطور دلت را به رحم اورد؟؟؟

راه را از پسرک یاد میکنم

گردنم را کج میکنم

بغض میکنم وبی هیچ کلام فقط نگاهم را به ضریح میدوزم.....



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۰۳
راحل ...

توی مترو که ایستاده بودم نگاهم رفت سمت حدیث مبارکی که نوشته شده بود

پیامبر اکرم «کسى که کار زشتى را نشر دهد همانند کسى است که آن را در آغاز انجام داده است»

خود حدیث یا مضمون حدیث رو قبلا شنیده بودم،نمیدونم چی شد که ایندفعه تکون خوردم و لرزیدم به خودم

کلام ،کلام سنگینیه

باید هضمش کنم

چند بار تکرار کردم تو ذهنم ،همانند کسی که  گناه را در اغاز انجام داده

چقدر به جاست  پخش این حدیث

در جامعه ای که مردم منتظرن سوژه ای از خطای یک نفر پیدا کنن

اگه همراه با عکس وفیلم هم باشه که چه بهتر مستند هم میشه

سریعا توی فضای مجازی پخش میشه

این شبکه های موبایلی که دیگه بدتر

حتی خیلی این اتفاق توی گروه های مذهبی میوفته

خداببخشدمون

گاهی برای اینکه بگیم ما هم از جامعه بی خبر نیستیم چنان با  

اب و تاب ازفسادی تعریف میکنیم....


پناه بر خدا از گناهانی که خودمون رو مبرا میدونیم  ازشون ولی توی پروندمون ثبت میشه

۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۹:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدرضا نادری

عنوان دومین مطلب آزمایشی من

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۹:۴۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدرضا نادری

عنوان اولین مطلب آزمایشی من

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۹:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدرضا نادری